عاشقانه ترین رمان انگلیس که بعد از 150 سال هنوز پر خواننده است - اخبار ورزش ها

به گزارش اخبار ورزش ها، برخی داستان ها در دوره ای می درخشند، اقبال عام پیدا می نمایند و پرفروش می شوند اما خورشیدشان زود غروب می نماید و بعد از چند دهه و گاه حتی چند سال فراموش می شوند.

اخبار ورزش ها- شکوفه سادات مرجانی: بعضی داستان ها اما مثل بلندی های بادگیر نوشته امیلی برونته در تاریخ ادبیات جای پای خود را سفت می نمایند و قرن به قرن دست به دست می شوند و نسل های پیاپی آنها را با اشتیاق می خوانند و بعلاوه منتقدان ادبی و حرفه ای های ادبیات در هر عصر، حرف تازه ای از آنها بیرون می کشند. کتاب بلندی های بادگیر در زمره کتبی است که بیش از 150 سال است خوانندگان بی شماری در نقاط مختلف دنیا آن را می خوانند، انواع نقدها درباره اش نوشته اند و آثار مختلف سینمایی و تلویزیونی براساس آن ساخته اند.

• انصراف ایران از حضور در نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت 2022
• معرفی نامزدهای جایزه 25 هزار پوندی

بلندی های بادگیر که با نام اصلی وادِرینگ هایتس - به معنای نام مکانی از نظر جغرافیایی که در بلندی واقع شده و بادگیر است - که با عنوان دیگر عشق هرگز نمی میرد نیز به چاپ رسیده است، بارها به عنوان عاشقانه ترین رمان انگلیس برگزیده شده است. این کتاب که توضیح دلدادگی کاترین و هیتکلیف را بیان می نماید، تصویری واضح، دلنشین و در عین حال تلخی از این دلباختگی و سنگ هایی که بر سر راه آن دو است را نشان می دهد. رمان به وضوح اوج تأثیر رفتارهای خوب و بد را طی زمان به تصویر می کشد و انسان را به یاد این بیت هر چه کنی به خود کنی/ گر همه نیک و بد کنی می اندازد.

داستان از این قرار است که آقای ارنشاو در خیابان بچه رهاشده ای به نام هیتکلیف را پیدا می نماید و تصمیم می گیرد او را به سرپرستی بگیرد و همراه خود به خانه بیاورد. هیندلی، پسر ارشد خانواده از همان بدو ورود هیتکلیف با او دشمنی می نماید و بعد از مرگ پدر هم با تحقیر و توهین با او رفتار می نماید. درحالی که کاترین دختر خانواده از همان کودکی با هیتکلیف رابطه ای صمیمانه و عاطفی برقرار نموده و رشته ای از محبت و عشق بین این دو نفر شکل گرفته است. اما هیندلی که از هیتکلیف متنفر است و رفتار پرخاشگرانه ای با او دارد سدی در جهت عشق خواهر خود و هیتکلیف می گردد و دیدار بین آنها را ممنوع می نماید.

اوضاع زمانی وخیم می گردد که کاترین با مرد ثروتمندی به نام ادگار ازدواج می نماید. هیتکلیف حالا می خواهد انتقام خود را از همه بگیرد.همین تصمیم اتفاقات عجیبی را برای هر دو خانواده رقم می زند.کل داستان از زبان کارگری به نام نلی روایت می گردد و دیده ها و شنیده های اوست که خواننده را به قضاوت و شناخت شخصیت ها دعوت می نماید و هرجایی از داستان که نلی در آن حضور نداشته روایت را از زبان شخصیت های دیگر نقل می نماید.

در واقع نویسنده از نگاه نلی کارها و اعمال شخصیت ها را آنالیز می نماید. جدال فقر و ثروت، حضور ارواح، عشق و انتقام مضمون های اصلی داستان هستند. یکی از مضمون هایی که مخاطب در سیر مطالعه داستان به ارزش وجودی آن پی می برد حفظ کرامت انسانی است زیرا شخصیت اصلی داستان هیتکلیف در ابتدای داستان شخصیت شروری نبوده است.

حتی نویسنده می خواهد به مخاطب نشان دهد او دارای قلبی مهربان است اما به مرور زمان و با رفتارهای تحقیرآمیزی که با او می گردد و توهین های فراوان، کرامت انسانی او خدشه دار می گردد و این شروع کاشت بذر نفرت است؛ بذری که با اتفاقات دیگری که در داستان رخ می دهد تنومند شده و حس انتقام را به وجود می آورد. گرچه نویسنده کوشش نموده است که به مخاطب نشان دهد انتقام نه تنها باعث آرامش انسان نمی گردد که مصداق شاخص نمک پاشیدن با دست خود روی زخم است و چه آثار مخربی می تواند بر فرد واطرافیان داشته باشد.

شاید تصور گردد فضا و ادبیات رمان در زمان حال نمی گنجد و به نوعی باطل شده، اما نویسنده به خوبی تأثیرات رفتارهای ستیزه گرانه و خشن را بر روح و روان آدمی به تصویر کشیده است که گویی او در زمان حال زیسته است. این نشان می دهد که فضائل و رذایل به زمان و مکان ارتباطی ندارد.

امیلی برونته، نویسنده انگلیسی است که بلندی های بادگیر تنها اثر او محسوب می گردد. او خواهر کوچک تر شارلوت برونته و خواهر بزرگ تر آن برونته بود که آنها نیز امروزه از بزرگ ترین نویسندگان کلاسیک دنیا به حساب می آیند.

کتاب بلندی های بادگیر در سال 1847 منتشر شد، اما آن موقع با استقبال فوری خوانندگان روبه رو نشد. یک سال بعد، وقتی امیلی برونته 30 ساله بود بر اثر بیماری سل از دنیا رفت؛ همان بیماری ای که چندین شخصیت را در کتاب کشته بود. بعضی از منتقدین نیز بر این باورند که حوادث، شخصیت ها و فضاهای داستان نشان از بازتاب زندگی شخصی نویسنده در این رمان است، در واقع با نگاهی به زندگی او و شناخت اخلاق و روحیاتش می توان بازتاب زندگی اش را در رمان بلندی های بادگیر دید. وجود عناصر طبیعت، مرگ مادر شخصیت های اصلی در خردسالی، افراد افراطی و... بسیار مشابه زندگی زیسته نویسنده است.

کتاب پر از رگه های مهم اندیشه ای است و یکی از آنها شاید این باشد هر کدام از ما احتمالا همان چیزی را خلق می کنیم که به آن اندیشیده ایم.

در پشت جلد کتاب می خوانیم:

کتاب بلندی های بادگیر روایت عشق است و انتقام، با شخصیت هایی که آمیزه لطافت و خشونت اند، مهر و کین، امید و بیم،... در مکانی که آن هم آمیزه ای است از گرما و سرما، روشنایی و تاریکی، تابستان طراوت بخش و زمستان اندوه بار. آیا خفته های این خاک آرام خواب زده هایی بی قرارند؟